تمامی فیلم های امسال به مجموعه فیلم ها اضافه خواهد شد
تمامی فیلم های امسال به مجموعه فیلم ها اضافه خواهد شد
نگاهی به بهترین کارگردانان جهان سینما
آکیرا کوروساوا؛ کارگردانی عاشق شکسپیرو داستایوفسکی
سینمای ژاپن پس از جنگ جهانی دوم در هیچ جای دنیا شناخته شده نبود و اصلا باور نمیکرد پس از انفجار بمب اتم در این کشور اصلا جایی برای سینما و تماشای فیلم وجود داشته باشد. اما به ناگهان اثری از آکیرا کوروساوا با نام راشومون در جشنوارهی فیلم ونیز به نمایش درآمد که تمام منتقدان سینما را انگشت به دهان کرد.
این کارگردان ژاپنی بیش از نیم قرن برای اعتلای سینمای کشورش فعالیت کرد و توانست نام سینمای ژاپن را در جهان بلند آوازه کند و افتخاری برای کشور آفتاب باشد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که جهانیان با آکیرا کوروساوا بود که با فرهنگ سامورایی آشنا شدند. فیلمهای او در هر دو ژانر بسیار زیبا بودهاند، ولی این فیلمهای سامورایی او بودند که شهرتی عالمگیر را برایش به ارمغان آورد.
از هنر نقاشی تا ورود به سینما
کوروساوا در خانوادهای پر جمعیت و در حومهی شهر توکیو متولد شد. به دلیل علاقهی پدر به خطاطی مدتی درگیر هنر بود و در 17 سالگی برای ادامهی یادگیری نقاشی روانهی شهر توکیو شد. در آنجا مدتی با برادرش همخانه بود و پس از خودکشی برادرش تصمیم گرفت وارد عرصهی سینما شود و از همان ابتدا به دیالوگنویسی مشغول بود.
او که بسیار ادبیات خوانده بود وذوق ادبی بالایی داشت توانست در مدتی کوتاه تواناییهای خودش را نشان دهد و در مدتی کوتاه بیش از 50 نمایشنامه نوشت.
ادای دین به ورزش ژاپن
خاستگاه ورزش جودو در ژاپن است اما این ورزش همچون دیگر هنرهای رزمی شرق آسیا آوازهای نداشت. کوروساوا برای نخستین بار توانست فیلمی دربارهی این ورزش ژاپنی بسازد و به این صورت این هنر رزمی را روی پردهی سینما نمایش دهد. جودو در ژاپنی به معنای شیوهی ظریف و راهی برای ملایمت و مدار است و کانو جیگورو بنیانگذار این ورزش در ژاپن محسوب میشود.
این فیلم نشان داد که او کارگردانی خوش آتیه است و پس از تغییر و تحولاتی که در پی جنگ جهانی دوم رخ داد، زمینه برای فعالیت سینما بسیار مهیا شد.
راشومون و حیرت اهالی سینما
کوروساوا که به دلیل نوشتن فیلمنامههای متعدد به مهارت دست یافته بود توانست یکی از داستانهای ژاپنی را به روی پردهی سینما ببرد. فیلمنامهی این فیلم بسیار خوب نوشته شده بود و کارگردانی اثر توسط کوروساوا موجب شد شیر طلایی جشنوارهی ونیز را در سال 1951 از آن خود کند.
او در طول قریب به 57 سال فعالیت توانست 30 فیلم بسازد که فیلمنامهی بیشتر آنها را خودش نوشته بود.
کارگردانی عاشق ادبیات
این کارگردان ژاپنی عاشق شکسپیر و داستایوفسکی بود و به همین دو اقتباس از «شاه لیر» و «مکبث» انجام داد. همچنین فیلمنامهی ابله را نوشت و به روی پرده برد که به دلیل حذف بسیاری از بخشهای داستان چندان موفق نبود.
کوروساوا و آزردگی عوامل فیلم
او به دلیل نگاه خاصش به سینما، کارگردانی بود که تیم محدودی داشت و همیشه با آنها به ساخت یک فیلم اقدام میکرد به همین دلیل در فیلمهایش شاهد حضور بازیگرانی یکسان هستیم.
کوروساوا استادی کمالگرا بود و برای رسیدن به بهترین تأثیرات سینمایی بهطور مداوم و خستگیناپذیر یک صحنه را تکرار میکرد اما تکرار فیلمبرداری یک سکانس موجب میشد برخی اوقات بازیگران و همکاران فنی آزرده شوند.
به همین دلیل این کارگردان همیشه تلاش میکرد بازیگران خود را به خوبی شناسایی کند و سپس با آنها همکاری کند. برای مثال، توشیرو میفونه، در ۱۶ فیلم با کوروساوا همکاری کرد و دست آخر پس از فیلم «ریش قرمز» همکاری خود را با او قطع کرد، و دیگر حاضر نشد در فیلمهای او بازی کند.
کوروساوا به روایت پولانسکی
رومن پلانسکی، کارگردان شهیر لهستانی، اردات خاصی به کوروساوا داشت و او را یکی از سه کارگردان منتخب خود معرفی کرده است.
آثار کوروساوا همیشه فراز و فرودهایی داشته است و در اواخر دههی 60 میلادی و با ظهور فیلمهایی هیولایی او و دیگر کارگردانانی که مثل او فکر میکردند به طور موقت از دور خارج شدند. او از این ماجرا بسیار متاثر شد و به طوری که تصمیم به خودکشی گرفت که چندان موفق نبود.
مرگی در پی سکتهی مغزی
کوروساوا در سن ۸۸ سالگی و بر اثر سکته مغزی در توکیو چشم از جهان فرو بست. آخرین پروژهی سینمایی او نیز باران نام داشت که یکی از دوستان نزدیک او آن را به پایان برد.
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران