
معرفی موسیقی دیژتیک (Diegetic Music)
موسیقی دیژتیک چیست و چگونه به داستانگویی در سینما کمک میکند؟ در این مقاله از کافهمدیا، ضمن تعریف این مفهوم، ۱۰ فیلم با استفاده درخشان از صدای دیژتیک را تحلیل میکنیم. موسیقی دیژتیک یکی از مفاهیم کلیدی هنر سینماست که درک درست آن میتواند تجربه تماشای فیلمها را برای مخاطب به شدت غنیتر کند. به طور کلی، موسیقی دیژتیک صدایی است که در دنیای فیلم وجود دارد و شخصیتهای فیلم نیز آن را میشنوند. این نوع موسیقی برخلاف موسیقی متن یا غیر دیژتیک، بخشی از روایت فیلم محسوب میشود و میتواند به تقویت عواطف، پیشبرد داستان و حتی تعریف بهتر شخصیتها کمک کند. اهمیت این نوع موسیقی در سینما به حدی است که بسیاری از آثار ماندگار تاریخ سینما، از آن برای خلق لحظات بهیادماندنی استفاده کردهاند.
موسیقی دیژتیک چیست؟ صدایی که شخصیتها هم میشنوند
به زبان ساده، صدای دیژتیک هر صدایی است که منبع آن در دنیای فیلم قابل مشاهده یا قابل تصور است. این صداها بخشی از جهان داستانی هستند و شخصیتهای فیلم نیز قادر به شنیدن آنها هستند. این ویژگی باعث میشود که موسیقی دیژتیک نقشی فراتر از یک ابزار تزئینی داشته باشد و به یک عنصر کلیدی در داستانگویی تبدیل شود. برای مثال، زمانی که یک شخصیت در حال گوش دادن به موسیقی از طریق هدفون است یا هنگام پخش موسیقی در یک مراسم یا کافه، این صدا بخشی از زندگی آن شخصیت و جهان داستانی اوست. در مقابل، موسیقی غیر دیژتیک، مانند موسیقی متن فیلمها، تنها برای تماشاگر قابل شنیدن است و شخصیتهای فیلم از وجود آن بیخبرند.
- موسیقی پخششده از رادیوی یک ماشین، که میتواند حال و هوای صحنه را تغییر دهد.
- گروه موسیقی که در یک کافه در حال اجراست و بخش مهمی از فضای داستان را میسازد.
- شخصیتی که در حال نواختن پیانو است و از طریق موسیقی احساسات خود را بیان میکند.
- آهنگی که از هدفون یک کاراکتر به گوش میرسد و داستان او را جلو میبرد.
درک تفاوت میان موسیقی دیژتیک و غیر دیژتیک میتواند تجربه تماشای فیلمها را عمیقتر کند. این نوع موسیقی نه تنها دنیای فیلم را واقعیتر میکند، بلکه به کارگردان اجازه میدهد تا پیامها و احساسات خاصی را به تماشاگران منتقل کند. به همین دلیل، موسیقی دیژتیک یکی از ابزارهای مهم در داستانگویی سینمایی به شمار میرود.
تحلیل صدا-داستان: فراتر از یک موسیقی پسزمینه
قدرت واقعی موسیقی دیژتیک زمانی آشکار میشود که از یک عنصر محیطی صرف فراتر رفته و به ابزاری برای داستانگویی تبدیل شود. این موسیقی میتواند نه تنها به جذابیت بصری فیلم بیفزاید، بلکه به شکلگیری مفاهیم و احساسات عمیقتر نیز کمک کند. یکی از ویژگیهای مهم موسیقی دیژتیک، قابلیت آن در ایجاد ارتباط مستقیم با شخصیتها و مخاطبان است. این نوع موسیقی، برخلاف موسیقی غیر دیژتیک، به گونهای طراحی شده که بخشی از واقعیت درون فیلم باشد و به همین دلیل تاثیرگذاری بیشتری دارد. در ادامه چند نمونه از تاثیرات موسیقی دیژتیک در داستانگویی را بررسی میکنیم:
- شخصیتپردازی: سلیقه موسیقی یک شخصیت چیزهای زیادی درباره او میگوید. برای مثال، اگر شخصیتی موسیقی کلاسیک گوش میدهد، ممکن است از طبقهای فرهیخته باشد، در حالی که علاقه به موسیقی راک میتواند نشاندهنده روحیه شورشی او باشد.
- تعریف زمان و مکان: پخش آهنگهای یک دوره خاص، به سرعت مخاطب را به آن دوران میبرد. برای مثال، شنیدن موسیقی سبک دیسکو، مخاطب را به دهه ۷۰ میلادی منتقل میکند.
- پیشبرد پیرنگ: یک آهنگ میتواند سرنخی برای یک معما باشد یا باعث آشنایی دو شخصیت شود. همچنین، موسیقی دیژتیک میتواند به شکل نمادین داستان فیلم را به جلو ببرد.
- تقویت تم فیلم: آهنگی که مدام در دنیای فیلم تکرار میشود، میتواند بازتابی از ایده اصلی فیلم باشد. این تکرار باعث میشود که موسیقی بخشی از هویت فیلم شود.
در نهایت، موسیقی دیژتیک میتواند فیلم را از یک تجربه بصری صرف به یک دنیای زنده و قابل لمس تبدیل کند. همین مسئله است که باعث شده بسیاری از کارگردانان بزرگ سینما، از این ابزار به شکلی خلاقانه استفاده کنند. دفعه بعد که فیلمی تماشا میکنید، به این سوال فکر کنید: این موسیقی را چه کسی میشنود؟ من یا شخصیتها؟
۱۰ نمونه درخشان از کاربرد موسیقی دیژتیک در سینما
در تاریخ سینما، بسیاری از فیلمها از موسیقی دیژتیک برای خلق لحظاتی ماندگار استفاده کردهاند. این فیلمها نه تنها به دلیل داستان خود، بلکه به خاطر نحوه استفاده خلاقانه از موسیقی، در ذهن مخاطبان باقی ماندهاند. در ادامه به ۱۰ نمونه از این فیلمها اشاره میکنیم که هر یک به شکلی منحصربهفرد از موسیقی دیژتیک بهره بردهاند:
- بیبی راننده (Baby Driver): این فیلم یک سمفونی از موسیقی دیژتیک است. شخصیت اصلی، بیبی، تمام حرکات خود را با موسیقی که از طریق هدفونهایش میشنود هماهنگ میکند. موسیقی در اینجا نه تنها پسزمینه نیست، بلکه موتور محرک اکشن است.
- داستان عامهپسند (Pulp Fiction): صحنه رقص وینسنت وگا و میا والاس با آهنگ “You Never Can Tell” از چاک بری در رستوران، یک نمونه کلاسیک است. موسیقی حال و هوای صحنه را میسازد و شیمی بین دو شخصیت را به نمایش میگذارد.
- روزی روزگاری (Once): تمام فیلم حول محور دو موسیقیدان خیابانی میچرخد که از طریق آهنگهایی که با هم مینویسند و اجرا میکنند، عاشق یکدیگر میشوند. آهنگ برنده اسکار “Falling Slowly” به صورت کاملاً دیژتیک در یک مغازه موسیقی اجرا میشود.
- لالا لند (La La Land): در این موزیکال مدرن، بسیاری از قطعات کلیدی مانند “City of Stars” توسط شخصیتها در حین نواختن پیانو یا آواز خواندن اجرا میشوند و بیانگر رویاها و احساسات درونی آنها هستند.
- تقریباً مشهور (Almost Famous): به عنوان فیلمی درباره یک گروه راک، موسیقی دیژتیک در تار و پود آن تنیده شده است.
- پرتقال کوکی (A Clockwork Orange): عشق بیمارگونه شخصیت اصلی، الکس، به موسیقی کلاسیک و به خصوص سمفونی نهم بتهوون، یک عنصر کلیدی در شخصیتپردازی اوست.
- رفقای خوب (Goodfellas): مارتین اسکورسیزی استاد استفاده از موسیقی پاپ دیژتیک برای تثبیت دوره زمانی و حال و هوای صحنه است.
- تب شنبه شب (Saturday Night Fever): موسیقی دیسکو گروه بی جیز، دنیایی است که تونی مانیرو در آن زندگی میکند و هویت خود را مییابد.
- ای برادر، کجایی؟ (O Brother, Where Art Thou?): آهنگ “Man of Constant Sorrow” که توسط شخصیتهای اصلی به عنوان گروه “The Soggy Bottom Boys” اجرا میشود، به یک موفقیت بزرگ در دنیای فیلم تبدیل شده و مستقیماً بر سرنوشت آنها تأثیر میگذارد.
- (۵۰۰) روز سامر ((500) Days of Summer): صحنه رقص همگانی با آهنگ “You Make My Dreams” اوج سرخوشی شخصیت تام را به تصویر میکشد.