
معرفی جودی فاستر (Jodie Foster)
جودی فاستر یکی از چهرههای استثنایی و ماندگار هالیوود است؛ هنرمندی که برخلاف بسیاری از ستارگان کودک، نه تنها در بزرگسالی در اوج باقی ماند، بلکه توانست مسیر حرفهای خود را با هوشمندی و استعدادی کمنظیر گسترش دهد. او از یک بازیگر خردسال تحسینشده به یک ستاره قدرتمند و برنده دو جایزه اسکار تبدیل شد و در نهایت، جایگاه خود را به عنوان یک کارگردان متفکر و صاحب سبک نیز تثبیت کرد. داستان زندگی حرفهای جودی فاستر، روایتی از بلوغ، هوش، پشتکار و عشقی عمیق به هنر سینماست. این موفقیتها در کنار رشد شخصی و حرفهای او، جودی فاستر را به یکی از چهرههای الهامبخش در صنعت سینما تبدیل کرده است.
کودکی در برابر دوربین
آلیشیا کریستین «جودی» فاستر در سال ۱۹۶۲ در لسآنجلس متولد شد و فعالیت هنری خود را از سه سالگی با حضور در تبلیغات تلویزیونی آغاز کرد. استعداد ذاتی او به سرعت مورد توجه قرار گرفت و او را به سمت سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی سوق داد. با این حال، نقطهعطفی که نام او را به عنوان یک پدیده جوان بر سر زبانها انداخت، بازی در فیلم «راننده تاکسی» (Taxi Driver) به کارگردانی مارتین اسکورسیزی در سال ۱۹۷۶ بود. فاستر در سن ۱۲ سالگی، نقش پیچیده و چالشبرانگیز یک روسپی نوجوان را با چنان پختگی و درکی ایفا کرد که اولین نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد و نشان داد که با استعدادی فراتر از سن خود روبرو هستیم. او با این نقش نشان داد که حتی در سنین پایین هم میتواند چالشهای بزرگی را بپذیرد و به بهترین نحو از پس آنها برآید. این دوران آغازگر مسیر موفقیتهای بزرگتر او در آینده شد.
اوجگیری در بزرگسالی و فتح قلههای اسکار
پس از موفقیت «راننده تاکسی»، فاستر برای مدتی از هالیوود فاصله گرفت تا بر تحصیلات خود تمرکز کند و در سال ۱۹۸۵ با مدرک ادبیات از دانشگاه معتبر ییل فارغالتحصیل شد. این تصمیم هوشمندانه نشاندهنده شخصیتی بود که برای دانش و رشد فردی اهمیتی برابر با شهرت قائل بود. بازگشت او به سینما در اواخر دهه ۸۰، قدرتمندتر از همیشه بود. در سال ۱۹۸۸، او با بازی در نقش یک قربانی تجاوز در فیلم «متهم» (The Accused)، اجرایی جسورانه و تکاندهنده ارائه داد و اولین جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را از آن خود کرد. اما شاهنقش کارنامه او که نامش را برای همیشه در تاریخ سینما جاودانه کرد، ایفای نقش کلاریس استارلینگ در تریلر روانشناختی «سکوت برهها» (The Silence of the Lambs) در سال ۱۹۹۱ بود. فاستر در این فیلم، تصویر یک کارآموز جوان و مصمم افبیآی را به نمایش گذاشت که باید برای دستگیری یک قاتل سریالی، با یک قاتل دیگر یعنی هانیبال لکتر، بازی روانی پیچیدهای را آغاز کند. او به طرز ماهرانهای ترکیبی از هوش، آسیبپذیری و اراده پولادین را در شخصیت کلاریس به تصویر کشید و دومین جایزه اسکار خود را در کمتر از سه سال به دست آورد. این موفقیت، او را به یکی از قدرتمندترین و قابل احترامترین بازیگران زن نسل خود تبدیل کرد و جایگاه او را در تاریخ سینما تثبیت کرد.
قدم نهادن در مسیر کارگردانی
عشق جودی فاستر به سینما تنها به جلوی دوربین محدود نمیشد. او همواره علاقهمند به درک تمام جنبههای فیلمسازی بود و این علاقه او را به سمت کارگردانی سوق داد. او اولین فیلم بلند خود، «کوچکمردی به نام تیت» (Little Man Tate) را در سال ۱۹۹۱ کارگردانی کرد؛ داستانی درباره یک کودک نابغه که شباهتهایی به زندگی خود او داشت. این فیلم با استقبال مثبت منتقدان روبرو شد و استعداد او را در پشت دوربین نیز به نمایش گذاشت. فاستر در ادامه فیلمهای دیگری چون «خانهای برای تعطیلات» (Home for the Holidays)، «سگ آبی» (The Beaver) و «هیولای پول» (Money Monster) را کارگردانی کرد. آثار او به عنوان کارگردان، اغلب به بررسی روابط پیچیده انسانی، خانواده و فشارهای روانی میپردازند و نگاهی متفکرانه و همدلانه به شخصیتهایش دارند. او همچنین در سالهای اخیر به کارگردانی اپیزودهایی از سریالهای موفقی چون «خانه پوشالی» (House of Cards) و «آینه سیاه» (Black Mirror) پرداخته و توانایی خود را در مدیوم تلویزیون نیز ثابت کرده است. مسیر کارگردانی او نشان از علاقه و تعهدی عمیق به خلق آثار معنادار دارد که علاوه بر سرگرمی، به مسائل انسانی نیز میپردازند.