نقد سریال Ripley؛ شاهکار سیاه و سفید نتفلیکس
 

معرفی سریال Ripley

بازسازی یک اثر کلاسیک همیشه ریسک بزرگی است، به خصوص وقتی آن اثر قبلاً با بازی مت دیمون در فیلم “آقای ریپلی بااستعداد” جاودانه شده باشد. اما مینی‌سریال جدید “Ripley” که از نتفلیکس پخش شده، نه تنها از زیر سایه اقتباس‌های قبلی بیرون می‌آید، بلکه استانداردهای جدیدی را برای ژانر تریلر روانشناختی تعریف می‌کند.

استیون زایلیان، خالق این اثر، با انتخابی جسورانه و استفاده از فرمت سیاه و سفید، ما را به سفری دلهره‌آور به ایتالیای دهه ۶۰ میلادی می‌برد. این سریال از همان ابتدا نشان می‌دهد که هدف آن صرفاً بازگویی داستانی قدیمی نیست، بلکه قصد دارد با ایجاد فضایی تازه و متفاوت، تجربه‌ای منحصربه‌فرد برای مخاطبان خلق کند. در این نقد اختصاصی از کافه‌مدیا، بررسی می‌کنیم که چرا تام ریپلی جدید، ترسناک‌تر، سردتر و البته جذاب‌تر از همیشه است.

اندرو اسکات: تجسم خونسردی یک هیولا

اگر مت دیمون در نسخه ۱۹۹۹، ریپلی را به عنوان جوانی احساساتی و نیازمند محبت به تصویر کشید که جنایت‌هایش ناشی از هیجان لحظه‌ای بود، اندرو اسکات (که او را با نقش موریارتی در شرلوک می‌شناسیم) تفسیری کاملاً متفاوت ارائه می‌دهد. ریپلیِ اسکات، یک ماشین محاسبه‌گر است. او کمتر احساسات خرج می‌کند و بیشتر مشاهده می‌کند.

بازی اندرو اسکات در این سریال، کلاس درسی از بازیگری مینیمالیستی است. او با کمترین تغییر در میمیک صورت، حس خطر را منتقل می‌کند. او یک کلاهبردار خرده‌پا در نیویورک است که ناگهان فرصتی طلایی برای رفتن به ایتالیا پیدا می‌کند. نحوه تعامل او با دکی گرین‌لیف (با بازی جانی فلین) نه از سر شیفتگی عاشقانه، بلکه از سر حسادت و تمایل به تصاحب هویت اوست.

اسکات موفق می‌شود شخصیتی را خلق کند که با وجود انجام اعمالی شنیع، بیننده نمی‌تواند چشم از او بردارد. تام ریپلی او، شخصیت پیچیده‌ای است که در هر لحظه می‌تواند بیننده را شوکه کند. او نه تنها یک جنایتکار حرفه‌ای، بلکه یک بازیگر اجتماعی ماهر است که با چهره‌ای خونسرد، به اهداف خود می‌رسد.

نقد سریال Ripley؛ شاهکار سیاه و سفید نتفلیکس

ضیافت بصری: چرا سیاه و سفید؟

شاید در نگاه اول، فیلمبرداری سیاه و سفید برای سریالی که در مناظر چشم‌نواز ایتالیا (آترانی، رم، ونیز) می‌گذرد، انتخابی عجیب به نظر برسد. اما رابرت السویت (فیلمبردار برنده اسکار)، با این تکنیک، سریال را به یک اثر “نوآر” تمام‌عیار تبدیل کرده است.

سایه‌های بلند، کنتراست شدید نور و تاریکی، و قاب‌بندی‌های هندسی دقیق، فضایی خفقان‌آور و در عین حال به شدت زیبا ایجاد کرده‌اند. این انتخاب بصری باعث می‌شود که حواس بیننده از رنگ‌های فریبنده پرت نشود و بر روی بافت‌ها، چهره‌ها و معماری تمرکز کند. هر شات از سریال شبیه به یک عکس هنری است که می‌توان آن را قاب کرد.

پله‌های بی‌پایان آترانی یا کانال‌های تاریک ونیز در شب، در این فرمت سیاه و سفید، حسی از تعلیق و دلهره را القا می‌کنند که در نسخه رنگی ممکن نبود. این زیبایی‌شناسی، بازتابی از دنیای درونی تام ریپلی است: دنیایی که در آن اخلاقیات خاکستری وجود ندارد؛ همه چیز یا سیاه است یا سفید، یا برنده هستی یا بازنده.

مقایسه با “آقای ریپلی بااستعداد”

بسیاری از مخاطبان ناخودآگاه این سریال را با فیلم آنتونی مینگلا (۱۹۹۹) مقایسه می‌کنند. تفاوت اصلی در رویکرد به منبع اقتباس، یعنی رمان پاتریشیا های‌اسمیت است. سریال “Ripley” بسیار وفادارتر به روح سرد و جنایتکارانه رمان اصلی است. در حالی که فیلم سعی داشت ریپلی را انسانی‌تر و قابل ترحم نشان دهد، سریال زایلیان هیچ تلاشی برای توجیه کارهای او نمی‌کند.

ریتم سریال کند و متکی بر جزئیات است. ما با حوصله تمام مراحل جعل امضا، یادگیری زبان ایتالیایی و از بین بردن اجساد را می‌بینیم. این جزئیات‌نگاری باعث می‌شود که تعلیق به آرامی زیر پوست بیننده نفوذ کند. برخلاف فیلم که پر از شور و حرارت جوانی بود، سریال فضایی سنگین، بالغ و دلهره‌آور دارد که بیشتر مناسب مخاطبانی است که به دنبال عمق روایی هستند تا هیجان‌های زودگذر.

جمع‌بندی

سریال “Ripley” اثری نیست که بتوانید هنگام کار با گوشی تماشا کنید. این سریال نیازمند توجه کامل شماست. ترکیب کارگردانی استادانه، بازی مسحورکننده اندرو اسکات و فیلمبرداری خیره‌کننده، آن را به یکی از خاص‌ترین تولیدات نتفلیکس تبدیل کرده است. ریپلی به ما نشان می‌دهد که گاهی زیبایی و شرارت، دو روی یک سکه هستند. اگر به دنبال اثری متفاوت و عمیق هستید که شما را به چالش بکشد، این سریال قطعاً انتخاب شما خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه داستان فیلم را اسپویل می‌کند؟

logo دانلود اپلیکیشن کافه مدیا از کافه بازار